چشم ، نشستنگاه را چون رشته سر بند است چون خواب در چشم آید بند بسته بگشاید . [ و این از استعاره‏هاى شگفت است . گویى نشستنگاه را به آوند و چشم را به سر بند همانند فرموده و چون سربند بگشاید آنچه در آوند است برون آید ، و این سخن در گفته مشهورتر و ظاهرتر از سخنان پیامبر ( ص ) است و گروهى آن را از امیر مؤمنان علیه السّلام دانسته‏اند و از جمله گفته مبرد است در کتاب مقتضب در باب لفظ به حروف و ما در کتاب خود که مجازات آثار نبوى نام دارد از این استعاره سخن گفته‏ایم . ] [نهج البلاغه]

پرستاری حرفه ای

گل من چندی منشین غمگین شام محنت به سر آمد

سرودست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد

زچه بنشستی بگشا دستی آذین کن صحن و سرا را

که پس از غمها به رخ شبها آب و رنگ سحر آمد

شب مهتابی ز چه بی تابی روشن کن شمع صبوری

منشین غمگین که مه دیرین تابان و جلوه گر آمد

گل من چندی منشین غمگین شام محنت به سر آمد

سرودست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد

تو که آگاهی که چه شبهایی با یاد او بنشستی

شب بارانی غم پنهانی رفت و نور بصر آمد

پس از آن دوری غم مهجوری شور و شادی بر پا کن

ز غم پنهان نشوی گریان چون او خندان ز در آمد

گل من چندی منشین غمگین شام محنت به سر آمد

سرودست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد

شب مهجوری  ز ره دوری آوای رهگذر آمد

که سحر سر زد غم دل پر زد شادی از بام و در آمد

شب جانکاهی شرر آهی زد ابر غم به کناری

 به سرافرازی به دل افروزی خورشید ما به در آمد

گل من چندی منشین غمگین شام محنت به سر آمد

سرودست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد

پس از آن هجران غم بی پایان پیدا شد خاتم عشقم

 به دلم نوری چه شر و شوری زان مرغ خوش خبر آمد

تو که آگاهی که چه شبهایی با یاد او بنشستی

شب بارانی غم پنهانی رفت و نور بصر آمد

گل من چندی منشین غمگین شام محنت به سر آمد

سرودست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد




::: جمعه 85/8/19::: ساعت 4:49 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :72210
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<